داستانهای الیاس

 

دانش بیش از آن است که به شماره آید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?الیاس خراسانی

چهارشنبه 86/8/30  ساعت 5:57 عصر

زولبیا

              غضنفر ماه رمضان زولوبیا گرفته بود و گذاشت رو طاقچه و بعد مشغول نماز شد. یه دفعه متوجه شد پسرش سراغ زولوبیاها رفته. موقع قنوت گفت : ربنا آتنا فی الدنیا الحسنه ... کسی به زولوبیا دست نزنه!   


 



نظر شما( )
?الیاس خراسانی

چهارشنبه 86/8/30  ساعت 5:44 عصر

هرگز نشه فراموش لامپ اضافی خاموش!

 ملانصرالدین داشت سخنرانی می کرد که : هرکس چند زن داشته باشد به همان تعداد چراغ در بهشت برایش روشن می شود. ناگهان در میان جمعیت ، زن خود را دید. هول کرد و گفت : البته هرگز نشه فراموش لامپ اضافی خاموش!!!!!!!!!!!!!!!!! .
نظر شما( )
?الیاس خراسانی

چهارشنبه 86/8/30  ساعت 5:43 عصر

از 10هزارتومن تا500تومن فقط در1دقیقه

 یه بار بچه ای از پدر خسیسش ده هزار تومان پول خواست . پدر گفت : چی ؟ نه هزار ؟ هشت هزارو می خوای چه کار؟ تو هفت  هزار هم زیادته چه برسه به شش هزار! بابام به من پنج هزار نداده که حالا من به تو چهار هزار بدم. حالا سه هزارو می خوای چی کار؟ دوهزار کافیه ؟ بیا این هزار تومنو بگیر.بچه می شماره می بینه پانصدتومنه!!!

                


نظر شما( )
?الیاس خراسانی

چهارشنبه 86/8/30  ساعت 5:42 عصر

ماشین مدل بالا

 مردی بدهی و قرض زیاد داشت رفت ماشین مدل بالا خرید! زنش پرسید : آخه مرد با این وضعی که ما داریم چه وقت ماشین مدل بالا خریدن بود؟ مرد گفت : ماشینو خریدم تا سریع تر بتونم از دست طلبکارها فرار کنم!!!


            


نظر شما( )
?الیاس خراسانی

چهارشنبه 86/8/30  ساعت 5:41 عصر

زولبیا

              غضنفر ماه رمضان زولوبیا گرفته بود و گذاشت رو طاقچه و بعد مشغول نماز شد. یه دفعه متوجه شد پسرش سراغ زولوبیاها رفته. موقع قنوت گفت : ربنا آتنا فی الدنیا الحسنه ... کسی به زولوبیا دست نزنه!   


 



نظر شما( )
   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

جک
ماجرای طنز
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

4447

بازدید امروز

2

بازدید دیروز

0

حضور و غیاب
یــــاهـو


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

داستانهای الیاس

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

داستانهای طنز
جک و لطیفه

اشتراک